آداب و رسوم بهداری رزمیواحدي بود به نام «بهداشت» در بهداري رزمي لشكرها كه از وظايفش سم پاشي و ضدعفوني كردن چادرها و سنگرهاي اجتماعي، آفت زدايي از دست شويي ها، اطرف فاضلاب ها، حمام ها، نظارت بر رعايت بهداشت در آشپزخانه ها و توصيه هاي بهداشتي به مسئولان، واكسينه ...
پي. ام. پي. پرماجرابراي انتقال مجروحان از زير آتش خودي و دشمن، بايد چارهاي انديشيده ميشد. نزديكي محل مجروحان به دشمن، كار را مشكلتر ميكرد. هر لحظه ممكن بود عراقيها سراغ آنها بروند و تير خلاصي بزنند. يكي از رزمندگان لشكر 31 عاشورا كه جسارت و شجاعتش زبانزد همه بود، ...
سقاي تشنه لبيك كيسه سرم گير آورده بود. يواشكي مي رفت، پر از آب مي كرد و مي ريخت تو دهان بچه ها. روز اول مرداد بود. تشنگي، جان به لب همه آورده بود. زخمي ها همان طور افتاده بودند كف سوله.اين همه خطر كرد ، يك بار خودش ...
کلامدر عمليات كربلاي 5 امدادگر بودم. در همين عمليات دو مجروح را ديدم كه بر زمين افتاده بودند. بالاي سر يكي از آنها رفتم كه هفت تركش خورده بود. خواستم زخمهايش را ببندم كه ديدم با چشمانش به برادر مجروح ديگر اشاره ميكند و منظورش اين است كه برو به ...
لودر باوفاي عراقي نيمه شب بود. گردان مهندسي جهاد تهران را به فاو فرا خوانده بودند. روز دوم آزادسازي شهر فاو بود. وقتي به فاو رسيديم هوا روشن شده بود. هنوز خستگي راه از تنمان درنيامده بود كه ناگهان هواپيماهاي عراقي سررسيدند و گردان ما را زير آتش گرفتند. غافلگير ...
ماسك قرمه سبزيايام عمليات والفجر هشت به اتفاق جهادگران فيروزكوه در منطقه فاو مستقر شده بوديم. آن روزها عراق خيلي شيميايي مي زد كه بوي گاز شيميايي به بوي قرمه سبزي شباهت داشت. يك روز نزديك ظهر در حال وضو گرفتن بوديم كه ماشين غذا آمد و بوي خوش قرمه ...
آخرين پيام رگبار گلوله هاي آتشين دشمن يك لحظه سنگرسازان بي سنگر را آرام نمي گذاشت. رضا روزپيكر با آن جثه كوچكش در اتاقك بلدوزر گم شده بود. او بدون اعتنا به باران سرب, دل زمين را مي شكافت و خاك ها را روي هم مي انباشت. رضا و آن ...
آبكشكسي كه بدن او مثل آبكش سوراخ سوراخ بود، جاي سالم در بدن نداشت. هر چه جاي زخم و جراحت و تير و تركش بود. ---------------منبع: بسته نرمافزاري از هزاران ...
لعل شهيدجنازة دوست شهيدم بين نيروهاي خودي و عراقي مانده بود. داوطلب شدم كه جنازه را عقب بكشم. سيم تلفن زياد داشتيم، سيم را به كمرم بستم و مسافتي را سينهخيز رفتم. قبلاً برادران برانكارد را به سيم بسته بودند. وقتي به جاي امني كه تلي از خاكداشت، رسيدم، جنازه ...
گاز و چراغ و سنگربراي اين كه گاز شيميايي وارد سنگر نشود، كف سنگر را پايينتر از سطح زمين قرار داده و ورودي آن را با استفاده از جعبه مهمات بسيار كوچك ساخته بوديم. شبها چراغ خوراكپزي را در دالان منتهي به سنگر (تركشگير سنگر) قرار ميداديم و فتيله آن ...