شوخ طبعی ها (جلد دوم)
سید مهدی فهیمی
چاپ اول: ۱۳۶۹
تیراژ : ۱۱۰۰۰ نسخه
انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
چاپ و صحافی : چاپخانه آرین
نقل و چاپ نوشته ها منوط به اجازه رسمی ...
ترکش ريزي، آمبولانس تيزي…وقتي عمليات نميشد و جابجايي صورت نميگرفت نيروها از بيکاري حوصلهشان کم ميشد، نه تير و ترکشي نه شهيد و مجروحي و نه سرو صدايي، منطقه يکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صداي همه درميآمد و بعضيها براي روحيه دادن به رزمنده ها، دست به ...
پنچريراننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، يک روز با ماشين بدون زاپاس رفته بودم جلو شهيد و مجروح بياورم. دست بر قضا يکي از لاستيکها پنچر شد. رفتم واحد بهداري و به يکي از برادران واحد گفتم: پنچرگيري اين نزديکي ها نيست؟مکثي کرد و گفت: چرا چرا.پرسيدم: کجا؟جواب داد: ...
داروخانه خط مقدم جبهه، جايي كه توفيق شهادت بيشتر حاصل ميشد تا عقبه. جايي كه درمان درد بچههاي رزمنده بود. نيروها مريضش بودند و به كمتر از آن راضي نميشدند، درست لبه تيغ. درست پايان كار و نقطه عروج روحاني و معراج انساني. به مزاح به اعتبار شربت «شهادت نوشيدن» ...
حاشيهنويسي نسخهها گاهي اوقات بعضي از پزشكان خوش ذوق، روي نسخههاي دارو طبق سنت حسنه و ادبي كه در پزشكي قديم رايج بود، با آيات قرآن مثل «فالله خير حافظا و هو ارحم راحمين» و عباراتي از ادعيه نظير «يا من اسمه دواء و ذكره شفاء» زينت ميدادند. و در ...
طلايي شدناين عبارت به عنوان پسوند عضو مجروح شده بر اثر اصابت تير و تركش استفاده ميشد. در اين تعبير، جنس تير و تركش به لحاظ ظاهري به طلا تشبيه شده و زينت پيدا ميكرد و از لحاظ معنوي زخم و جراحت در راه خدا به فال نيك گرفته ميشد. ...
با شهدا بعد از عملياتبعد از عمليات و عادي شدن نسبي اوضاع، نوبت عقب آوردن شهدا بود که گاه به قيمت شهادت همرزم ديگري تمام ميشد.وقت زيادي صرف مي شد تا به بهانه خشنودي خانواده شهيد و پاس داشتن حق دوستي پيکر شهيد را از معرکه نبرد خارج کنند ...
آداب و رسوم بهداری رزمیواحدي بود به نام «بهداشت» در بهداري رزمي لشكرها كه از وظايفش سم پاشي و ضدعفوني كردن چادرها و سنگرهاي اجتماعي، آفت زدايي از دست شويي ها، اطرف فاضلاب ها، حمام ها، نظارت بر رعايت بهداشت در آشپزخانه ها و توصيه هاي بهداشتي به مسئولان، واكسينه ...
پي. ام. پي. پرماجرابراي انتقال مجروحان از زير آتش خودي و دشمن، بايد چارهاي انديشيده ميشد. نزديكي محل مجروحان به دشمن، كار را مشكلتر ميكرد. هر لحظه ممكن بود عراقيها سراغ آنها بروند و تير خلاصي بزنند. يكي از رزمندگان لشكر 31 عاشورا كه جسارت و شجاعتش زبانزد همه بود، ...
سقاي تشنه لبيك كيسه سرم گير آورده بود. يواشكي مي رفت، پر از آب مي كرد و مي ريخت تو دهان بچه ها. روز اول مرداد بود. تشنگي، جان به لب همه آورده بود. زخمي ها همان طور افتاده بودند كف سوله.اين همه خطر كرد ، يك بار خودش ...