
شهید حاج جواد بیات
نام: حاج جواد
نام خانوادگي: بیات
نام پدر: عبدالاحد
نام مادر: فاطمه
تاريخ تولد: 1341/02/12
محل تولد: زنجان
نام استان: زنجان
تحصيلات: ديپلم تجربي
محل شهادت: دهلران
تاريخ شهادت: 1363/08/09
سمت: امدادگر و راننده آمبولانس
نحوه شهادت: وقتی که با آمبولانس مجروحان را حمل میکرد، مورد اصابت موشک هواپیمای دشمن قرارگرفت
شرح واقعه منجر به شهادت: مورد اصابت موشک
دين: اسلام
مذهب: شيعه
زندگی نامه:
دوازدهم اردیبهشت سال 1341 بدنیا آمد. مادر درباره پسرش میگوید: «جواد پسر پاکی بود، به خدا قسم که من بدون وضو به او شیر ندادم.» کودکی و نوجوانیش را به بطالت نگذراند و خانوادهاش در آموزش قرآن به او کم نگذاشتند. پدر جواد در حوزة علمیّه زنجان و قم تحصیل کرده بود. خانوادة مادری او نیز از علمای دینی- مذهبی بودند. کمکم بزرگ شد و با هممحلیها در مسجد «حضرت ولی عصر(عج)» جمع میشد و هر وقت روحانیون در مسجد سخنرانی داشتند،کشیک میداد. جزو شاگردان ممتازِ حاج اسماعیل خدایی، مدرّس هیأت مکتبالاسلام، بود و اوایل انقلاب اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام را به صورت مخفیانه پخش میکرد. خداترس بود و البته مهربان. از دوازده سالگی روزه میگرفت و نمازش را به هیچ وجه ترک نمیکرد. به اعضای خانواده گوشزد میکرد که «با فقرا معاشرت داشته باشید.» ناگفته نماند که خودش نیز به نیازمندان کمک میکرد. مادر خوب به یاد دارد که جواد یکبار لباسهایش را فروخته بود تا هزینه ازدواج جوانی نیازمند را فراهم کند.
اولین بار به دهلران اعزام شد. بعد به سردشت و مریوان. آخرین بار با گذراندن دوره بهیاری و امدادگری از طرف جمعیت هلال احمر برای رانندگی آمبولانس به بانه اعزام شد. تا اینکه در تاریخ نهم آبان 1363 در عملیات «میمک» در منطقه دهلُران وقتی که با آمبولانس مجروحان را حمل میکرد، مورد اصابت موشک هواپیمای دشمن قرارگرفت. اولین چیزهایی که از مادرش خواسته بود مسواک، عطر، آیینه و شانه بودند. «مادر جان، انسان برای دیدار معبودش باید آراسته و تمیز برود.»
پزشک معالج او در یکی از بیمارستانهای ایلام، چند سال بعد برادر جواد را در بیمارستان بقیهالله ملاقات میکند و میگوید: «من ایشان را هرگز فراموش نمیکنم، زیرا با اینکه ستون فقرات و پاهایش را از دست داده بود به من میگفت بگو به من مُسکن نزنند. مجروحین واجبتر از من هستند!»