
8/3/82 – حسینیۀ امامخمینی(ره)
اولاً برادران و خواهران عزیز خیلی خوش آمدید. ثانیاً از اجتماع علمی شما پزشکان مؤمن و پرداختن به یک مسئلۀ مهم عملی و کاربردی در این گردهماییتان تشکر میکنم.
انسان لذت میبرد که ببیند جمعی از جوانان دانشمند و تحصیلکرده، با احساس مسئولیت سنگینی که بر دوش دانشمندان هر جامعهای وجود دارد، دور هم جمع میشوند و با نگاه به آینده، مسئلهای را، معضلهای را، مطرح میکنند، بررسی میکنند، راهحل میجویند. خیلی دانشمندان دیگر هم هستند این کار را نمیکنند. چرا؟ چون احساس مسئولیت نمیکنند. مرز عجیبی است! دانشمند یعنی برخوردار از یک توانایی. یک عدهای از برخورداران از این توانایی به فکر میافتند. فردا اگر زلزلهای شد، فردا اگر ویروس خطرناکی آمد، فردا اگر حادثهای پیش آمد، برای این کشور به قول ایشان بحرانخیز طبیعی ما، ما چه کار میتوانیم بکنیم، یا اصلاً چه کار میشود کرد. ما و غیر ما. (آن وقت) فکرش را میکنند و سپس برنامهاش را طراحی و آمادگی ایجاد میکنند. یک عدۀ دیگر هم همین دانش را، همین برخورداری از این توانایی را دارند؛ اما به این فکر یا نمیافتند یا اگر میافتند، اهتمامی به آن نمیورزند. این مرز تعهد و عدم تعهد است.
به شما عرض کنم، همۀ کارهای بزرگ را در رشتههای گوناگون علمی دنیا، آن کسانی کردهاند که از این تعهد برخوردار بودها ند. چه مسلمان، چه غیرمسلمان. چون این روح تعهد در هر انسانی ممکن است وجود داشته باشد؛ منتها اگر این روح تعهد، به یک ایمان مذهبی عمیق متکی بود، طبعاً پایدارتر، معنادارتر، جهتدارتر و ماندگارتر است. و الا غیرمؤمن هم ممکن است همین تعهد را داشته باشد. همین تعهد و احساس تعهد است که چارهجوییهای مهم علمی را برای ادارۀ زندگی انسانها در سراسر جهان به وجود میآورد. همین احساس تعهد است که کشفیات بزرگ را به وجود میآورد. البته من غافل نیستم از انگیزههای تجاری و پولی دنیا در این اختراعات و اکتشافات و…؛ اما آن جانمایۀ اصلی این کارها، احساس تعهد در انسان است. اگر این احساس تعهد به علم، تعهد به انسان، تعهد به انسانیت نبود، بلاشک امروز این پیشرفتهایی که شما در پزشکی ملاحظه میکنید، کشف و حاصل نشده بود. این را قدر بدانید. این احساس تعهد، خیلی ارزشمند است.
همین احساس تعهد بود که پزشکان عالیرتبه، جراحان برجسته و متخصصان درجۀ یک ما را در دورۀ دفاع مقدس، از بیمارستانها و مطبها به چند کیلومتری خط دشمن کشاند. من در خوزستان بیمارستانی را از نزدیک دیدم که همین بچههای خودمان، پزشکان راه انداخته بودند که هفتهشت کیلومتر تا خط دشمن فاصله داشت. میدانید هشت کیلومتر یعنی زیر خمپارۀ متوسط.
همین بچههای ما رفته بودند در فاو، وقتی که فاو را گرفتند. رفتند یک بیمارستان مجهز در آنجا ساختند عالی که وقتی عراقیها، صدامیها، فاو را از ما گرفتند، چقدر از آن استفاده کردند. یک بیمارستان مجهز، عالی، صحرایی، تمیز، که البته من آن را ندیده بودم؛ بلکه چند تا از بیمارستانهای پشت جبهۀ خودمان را دیدم. انسان وارد این بیمارستانها میشد، حظ میکرد. به قول شماها آن هتلینگ قشنگ سروصورتدار زیبای این بیمارستان طوری بود که آدم خیال نمیکرد اینجا بیابان است. تمیز، سفید، درخشان. دکتر حاضر، اتاق عمل حاضر، جراح حاضر، بچهها را میآوردند و بلافاصله همانجا عمل جراحی میکردند یا اگر لازم بود، میفرستادند عقب. این، آن احساس تعهد است. چه جانها نجات داده شد!
حالا آمدیم سراغ بسیج. بسیج دو معنا دارد: بسیج جامعۀ علمی. بسیج وقتی آمد در سطح پزشکان و متخصصین و دارندگان تخصصهای عالی و فوق تخصص، دو معنای برجسته پیدا میکند. یکی از این دو معنا این است که این مجموعه، مجموعهای هستند متدین و پایبند به ایمان دینی و تعهد دینی. خدا را قبول دارند، قیامت را قبول دارند، وظیفۀ دینی را در مقابل مسلمین، مؤمنین، مردم قبول دارند و علم با این باورهای عمیق و مثمر و کارساز، سازگار است. این یک معنا. خوب این را دستکم نمی شود گرفت. خیلی چیز مهمی است. دهها سال و شاید قرنهاست، از قرن 18 و 19 میلادی است که دارد تلاش میشود اثبات کنند که علم با دین سازگار نیست. هر جا علم است، دین نیست و هر جا دین هست، علم نیست. شما در رد این مقوله هیچ کار نکردهاید. نه کتاب نوشتهاید، نه بحث فلسفی کردهاید؛ اما وجود و عمل خودتان نشان داد که نخیر؛ این فلسفه باطل است. این کار خیلی با ارزش است. این که در روایت میفرماید: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»؛ یعنی حقایق را به وسیلهای غیر از زبان اثبات کنید. این همین کاری است که شما کردید. یعنی با وجود خودتان نشان دادید که این، کارسازتر و مفیدتر از هر کتاب قطور و بحث فلسفی است و نشان دادید که علم و دین نه تنها ناسازگار نیستند، بلکه به هم کمک هم میکنند. همین دین شما موجب شد که علمتان بارور هم بشود؛ چون وقتی علم را در وادی عمل انداختید، خود عمل هم شکوفا میشود. علم وقتی افتاد توی عمل، در جریان تجربه، با گوشههای ناشناختۀ زیادی برخورد و آنها را کشف میکند. «العِلمُ یُنادی باِلعَمَلِ فَإن أجَابَهُ وَ إلاّ ارْتَحَلَ». خیلی جملۀ عجیبی است؛ یعنی علم، عمل را صدا میزند و به عمل میگوید بیا. اگر عمل دنبال علم آمد، چه بهتر. اگر نیامد، علم هم میرود. اینکه شما میبینید ما در خیلی از بخشهای علمی پیشرفت نکردهایم، به خاطر همین است. در داخل کشور، بارها من هم به این دولت فعلی، هم دولت قبلی این را تأکید کرده و گفتهام که یک لولا بیندازید و دو لَت جدای از هم را به هم وصل کنید، علم را و صنعت را، علم را و تکنولوژی را، علم را و عمل را، به هم وصل کنید. کارخانهها را به دانشگاهها وصل کنید. هم کارخانهها راه میافتد، هم دانشگاهها، که حالا یک کمی شروع کردهاند. این کاری است که شماها کردهاید؛ یعنی علم را در وادی عمل انداختهاید و علم شکوفاتر هم شد. پس بنابراین تکتک شما ثابت کردید که علم و ایمان نه تنها با هم ناسازگار نیستند، بلکه همدیگر را بیشتر شکوفا میکنند. این یک معنا برای بسیجیبودن شماها.
یک معنای دیگر وجود دارد و آن، اهمیتش اگر از این بیشتر نباشد، کمتر نیست و آن ، این است که افراد زیادی هستند که یک نفرند یا یک مجموعه هستند، که مؤمن هم هستند، آدمهای خوبی هم هستند، علم هم دارند، پزشک یا متخصص در رشتههای گوناگون دیگر هم هستند. کار هم خوب میکنند و ایمانشان و عملشان هم با یکدیگر هماهنگی دارد. دستشان هم درد نکند؛ اما برای کمک به نظام اسلامی، این پدیدۀ عجیب، برای خودشان سهمی منظور نکردهاند و نخواستهاند که داوطلبانه بخشی از این بار سنگین حکومت اسلامی را بر روی دوش خود بگذارند. بسیجیبودن معنایش این است که این مجموعۀ علمی بسیجی میگوید من به این اکتفا نمیکنم که هم دیندار باشم هم پزشک باشم؛ بلکه خودم را یکی از ستونهای این سقف رفیع و شامخ به حساب میآورم. این است معنای تعهد نسبت به حمایت از نظام اسلامی و کمک و حفظ آن. همانطورکه عرض کردیم، این مسأله اهمیتش از آن اولی اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. چرا؟ برای اینکه نظام اسلامی آن پرچم بلندی است که امروز در دنیا به ندای عدالت و حمایت از مظلومان و مستضعفان برافراشته شده؛ چیزی که بشر در طول تاریخ همواره تشنۀ این بوده است. حالا من و امثال من پای این پرچم طور دیگر عمل میکنیم. او یک بحث دیگر است. آن اشکال به ما برمی گردد، اما این پرچم، این پرچم است. علت این که میبینید از همه طرف تیراندازها و تکتیراندازها و آتشبارهای گوناگون دشمنان عدالت، این پرچم را هدف گرفتهاند، علت همین است. اگر نظام اسلامی جنبۀ دعوت قاطبۀ مسلمانان و بشریت را به عدالت نداشت، این قدر با آن دشمنی نمیکردند. اگر سرش را در لاک خود میکرد و میگفت با اسلام خودمان خوشیم و انعکاس و تأثیر آن بر روی جوامع دیگر اسلامی نبود، این قدر با آن بد نبودند؛ اما از نظر دشمنان، متأسفانه اینجوری است.
همانطورکه بارها گفتهام، صدور مفاهیم و معارف انقلاب مثل صدور اسلحه و میوه و کالا نیست که یکی باید بار بزند، یکی باید پیاده کند، یکی سوار کند. نه، مثل صدور بوی گل، مثل صدور عطر باغ، مثل صدور باد بهار است. خودش صادر میشود. گفت: «مگر در بر رخ بوی گل و باد سحر بندد.»
روی باد سحر و باد بهاری در را ببندند که وارد نشود. مگر این کار را بتوانند بکنند؛ والا بوی گل است، میرود. البته ما دستاندرکارها کمی خرابش کردهایم. امروز با بعضی از دوستان راجع به اوایل جنگ صحبت میکردیم. گفتم بعضیها آن فضای معطر و با صفایی را که دفاع مقدس در مردم به وجود آورده بود خراب میکردند؛ و الا این نسیم سحری و باد بهاری انقلاب در دنیا غوغا کرده و همچنان ادامه دارد. من این را از روی اطلاع عرض میکنم، نه تحلیل است، نه یک گزارش بیخودی است. نخیر، مطلعم. میدانم چه خبر است. در آفریقا، در آسیا، در کشورهای گوناگون و در جاهای مختلف که مسلمانها هستند. این نظام چنین پرچمی است. بدیهی است که فلان کمپانی بینالمللی و فراملیتی جهانی اصلاً فلسفۀ وجودیاش این است که بمکد، تا حجم خود را زیاد کند و بعد هرچه خیرات هست جمع کرده و فساد ایجاد کند. اینها مثل پشههایی که در دانۀ توت، این توتخشکهها را اگر باز کرده باشید، میبینید که داخلش کرم است؛ نیششان را فرو میکنند تا هم شهد آن را بمکند و هم تخم منحوس خودشان را در دانۀ توت بگذارند، هستند. این کمپانیها و تراستها و کارتلهای بینالمللی نفتی، سلاحی، رسانهای و رایانهای پشت صحنۀ حکومتهای گوناگون سرمایهداری در دنیا هستند که وقتی لازم دارند، یکی مثل بوش را با هر ضرب و زحمتی که هست سر کار میآورند.
اینها وقتی میبینند چنین پرچمی برافراشته شده، معلوم است که میخواهند جامه بر تن بدرند و یقۀ خود را پاره کنند و از اطراف به آن حمله میکنند؛ اما واقعاً فایدهای ندارد. چون هرچه تا حالا در این بیستوچند سال حمله کردهاند، نتیجهاش را بفرما، این همه پزشک خوب! اینها یکی از شما پزشکان متدین، متعهد بسیجی را حاضر نیستند ببینند. دلشان میخواهد پزشکها و بقیۀ تحصیلکردهها انسانهایی لاابالی، بیدین، بیتعهد، پولپرست، ولنگوواز و ضددین شوند. این طوری میپسندند؛ درحالیکه علیرغم آنهاست. دوستانی که اول انقلاب بودید، آقای دکتر زرگر اوایل انقلاب وزیر بودند، ما در آن دوران چند پزشک متعهد خوب داشتیم؟ اصلاً چند پزشک در کشور داشتیم؟
این قدر کمبود پزشک یا کمبود پزشکهای متعهد داشتیم، حالا بفرما، ماشاءالله! «انا اعطیناک الکوثر»؛ کوثر شماهایید. کوثر یعنی خیر کثیر و فزاینده. پس نظام اسلامی را نتوانستهاند زمینگیر کنند. نتوانستهاند این پرچم را بخوابانند. این نظام اسلامی است. خوب بسیجی اینجا چهکاره است؟ بسیجی یکی از بازوهای قوی است که این پرچم را نگه داشته است. معنای دوم حضور در مجموعۀ بسیج این است. بسیج در اینجا یک موضعی را در دفاع از نظام، در حراست از نظام، در تقویت نظام و در خدمت به نظام، برای خودش تعریف میکند.
ان شاءالله همهتان مشمول توجهات مخصوص پروردگار و مشمول ادعیۀ زاکیۀ ولیعصر باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
(شرکتکننده در اولین کنگرۀ مدیریت بحران)