
بسمالله الرحمن الرحيم
فرصت مغتنمي است براي بنده که از مجموعۀ شما پزشکان و پرستاران و بقيۀ کمککاران تيمهاي پزشکي که در آن دوراني که اشاره کردند حقيقتاً آزمايش نيکوئي را از خود نشان داديد، مجتمعاً و حضوراً اظهار تشکر و ارادت بکنم. اگرچه که در گفتارهاي عمومي و جمعهاي بزرگ، مکرر ذکر خير مجموعۀ شما، همين هيئت بسيجي دوران جنگ بهعنوان کادر درمان و حول و حوش درمان، بارها ذکر خير از شماها شده است، لکن اين فرصت استثنائي براي من است که حضوراً از شما تشکر کنم و آنچه که در زندگي فردي و اجتماعي ميماند، همان نهاد انگيزههاي والاست که آن روز شما نشان داديد هم در زندگي فردي اينها برجسته ميمانند و هم در زندگي اجتماعي. يک فرد وقتي به گذشتۀ خود مراجعه ميکند، چه اين جور فرض کنيم که در آن راه دارد ادامه ميدهد، يا کم شتاب ادامه ميدهد يا حتي از آن راه هم متوقف شده، آن قلۀ فداکاري براي او هيجانانگيز است. براي او يادآور است. براي او نورانيتي است در فضاي ابرآلود زندگي يا خداي ناکرده فضاي ظلماني زندگي.
ياد، ياد، ياد بزرگترين نعمتي است که انسان ميتواند از آن بهره بگيرد براي پيشرفت و تعالي. )إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ(. ذکر يعني ياد. ذکرالله يعني ياد خدا. آن کساني که دنبال ذکر نميروند، دنبال ياد نيستند، يعني غافلاند. غافل هر کاري بکني تا از غفلت بيرون نيامده هيچ علاجي ندارد. ياد خيلي مهم است. اين قلههاي زندگي در زندگي فردي انسان ايجاد ياد ميکند. مثل اين است که شما آن بالاي ارتفاع يک مشعلي روشن کردهايد و آمدهايد پائين؛ ولي هر وقت از اين خيابان عبور ميکنيد، آن مشعل از دور شما را به خود متوجه ميکند. لکن مهمتر از اين، زندگي اجتماعي است. زندگي يک جمع، يک جامعه، يک کشور. بدون اين فداکاريها، بدون آن حضورها در ميدانهاي دشوار، اصلاً امکان ندارد يک جامعهاي به قلۀ افتخار دست پيدا کند و يا حتي از حضيض ذلت بتواند خودش را خارج کند. جوامع تنبل، جوامع بيحال، مردمي که فقط به فکر منافع خودشان هستند يا به فکر منافع نزديک هستند، اينها اگر در اوج افتخار هم باشند، در اوج قدرت هم باشند، از وقتي که دچار اين حالت شدند، حضيض شروع ميشود. اوجگيري متعلق است به آن وقتي که آرمانهاي والائي هست و کساني حاضرند در راه اين آرمانها هر چه دارند مصرف کنند. اين دوران اوجگيري است. نه اوجگيري معنوي؛ حتي اوجگيري مادي، سياسي، اقتصادي. تا اين فداکاريها، تا اين سرمايهگذاريها نباشد، هيچ چيز به دست نميآيد. با آن سرمايهگذاريهاي شما در ميدانهاي جنگ و کساني که در مجاورت شما چه در پشت جبهه، چه در خطوط مقدم جبهه، چه درکار مهندسي، چه در کار رزم، چه در کار پشتيباني، ميديديد ديگر، همه جور بودند. آن کساني که مثل شماها آن تلاشها را کردند، اين پايه را مستحکم کردند. اين پايه، پايۀ مستحکمي است. از همه جهت اين پايه مستحکم است. ماها يک وقت بد عمل ميکنيم. يک گوشهاي زشت در ميآيد؛ اما اساس، اساس مستحکمي است. دليل استحکامش هم اين است که هر چه عليهاش از همه طرف تلاش ميکنند، تکان نميخورد. مستحکم ايستاده است. حداکثر اين است که خدشههایي اينجا و آنجا وارد ميشود که آن هم عرض کردم بر اثر بدعملکردن ماهاست، ما دستاندرکار کارهاست. از مسئولمان، رئيسمان، مرئوسمان، وزيرمان، وکيلمان، روحانيمان، غيرروحانيمان.
ضعفهاي ما اثر ميگذارد؛ و الا پايه، پايۀ مستحکمي است. علتش هم همان فداکاريهاست. آنچه من اين روزها، البته نه اين ديروز و امروز، بلکه در اين سالهاي دوران مسئوليت سنگين خودم به شدت دنبال آن هستم، اين است که آن انگيزهها غرق نشود، ذوب نشود، محکوم نشود، صاحبان آنها مطرود نشوند. همچنانکه در روايت است آن روزي بدترين روزهاست که معروف منکر بشود و منکر، معروف. چون گفته ميشود که امر به معروف و نهي از منکر لازم است. اگر امر به معروف نکردند و نهي از منکر نکردند، اين وضيت بدي است. از آن بدتر اين است که امر به منکر بکنند و نهي از معروف بکنند. از همهاش بدتر اين است که منکر، معروف تلقي شود و معروف، منکر. آني که بنده گاهي اوقات زبان به گله باز ميکنم از بعضيها، به خاطر اين قضيه است. روحيۀ حزباللهيگري، روحيۀ ايثار، روحيۀ آمادگي براي حضور در ميدانهاي دشوار، روحيۀ فداکردن منافع حقير شخصي در جمع منافع عظيم آرماني يا جمعي. اين روحيهها بايستي تخطئه نشود. آدم گاهي ميبيند که مقدمهچيني ميشود يا فلسفهبافي ميشود براي نابودکردن اين ذخيرهها. فرض بفرمائيد ذخائر اساسي ما را که توي يک انباري نگه داشتهايم و گاهي ازش مصرف ميکنيم، اين ذخائر را منهدم کنند. اين ارزشها، ارزشها که ميگویيم يعني اينها. بعضيها در مصداق اين مفاهيم گاهي در ميمانند که مراد چي هست، اينهاست مسئله.
وقتي که کار به اينجا ميرسد که يک پزشکي مطبش آماده است، وسائل راحتياش آماده است، وسيلۀ شخصياش آماده است، خانهاش، زندگياش راحت است، به مجرد اينکه به او ميگويند که شما در بيمارستان فرض بفرمايید دهکيلومتري پشت خط مقدم يا حتي شايد هم نزديکتر، گمانم بعضي جاهائي که من ديدهام همين حدود ده کيلومتر يا کمتر تا خط مقدم، بايد باشد اين حتي به خانه خود هم نميرود. کيفي دارد در مطب همان را بر ميدارد و راه ميافتد. خوب کجا ميرود؟ ميرود آنجائي که زير آتش توپخانه است، زير آتش مستقيم، گاهي تير مستقيم تانک، گاهي زير آتش خمپاره است. اين روحيه خيلي روحيۀ مهمي است. خيلي باارزش است اين براي يک کشور. هر هدفي که آن کشور داشته باشد، هدفهاي بزرگ ولو هدفهاي مادی. فرض کنيم اين کشور بخواهد بزرگترين ابرقدرت دنيا شود. خوب با همين روحيهها ممکن است. با روحيۀ چسبيدن به دخل شخصي و هر چيزي غير از آن را تخطئهکردن کسي به جائي نميرسد. اين مکتشفين بزرگ عالم، اين کساني که سالها در آزمايشگاهها نشستند تا فلان نکته را درک کردند، در زمينۀ مسائل پزشکي يا غيرپزشکي، اينها اگر دنبال پول حرکت ميخواستند کنند که آن جور زندگي نميکردند. اين روحيهها مهم است. اين لازم است در جامعۀ اسلامي ما روزبهروز گسترش پيدا کند. عمق پيدا کند. بعضي با اين مبارزه ميکنند. مبارزه با نظام جمهوري اسلامي جز از اين راهها امکانپذير نيست. يعني هر کاري بکنند ولو محاصرۀ اقتصادي بکنند، ولو محاصرۀ نظامي بکنند، تهاجم نظامي همهجانبه بکنند، ولو از لحاظ سياسي و تبليغاتي همۀ دنيا عليه جمهوري اسلامي باشند، چيزي در نظام جمهوري اسلامي هست که اينها اثر نميکند. نميتواند آن را به زانو درآورد. آن چيز چيست؟ انگيزه، ايمان و اعتقاد به درستي اين راه. ايمان و اعتقاد به اينکه از اين ستمي که دنيا را گرفته، از اين ظلمي که امروز به بشريت دارد ميشود، از اين فشار ظالمانهاي که امروز به ميلياردها انسان وارد ميآيد، خلاصي فقط از راه اسلام و ايمان به خدا و حاکميت دين خدا ميسر است و لاغير. چون همه دستگاههاي ديگر و مکاتب ديگر امتحان خود را پس دادهاند. در طول اين چند قرن، همۀ امکانات را هم داشتند. روزبهروز بدتر کردند کار را. اسلام ميتواند فقط، دين خدا، چون اين وجود دارد. حالا اگر دشمن همين نقطه را هدف قرار دهد، همۀ چيزهائي که ارزشهاي انساني والائي که از اين نقطه سرچشمه ميگيرد، اين را دشمن اگر هدف گرفت، آن وقت جاي اين است که انسان در صدد دفاع برآيد. اين آن چيزي است که ما بر آن اصرار ميورزيم و پافشاري ميکنيم.
خوب، جلسۀ امروز ما حال و هواي جبهه و فداکاري و مجاهدت و ايثار را بحمدالله دارد به برکت وجود شما عزيزان، برادران و خواهران خوبمان که همانطوري که اشاره کردند در معرکۀ خون و آتش امتحان خودتان را داديد. انشاءالله که هميشه موفق و مؤيد باشيد و اين همبستگي را که مبتني بر آن خاطره والا و آن ياد زيبا و ياد شيوا است، اين همبستگي را روزبهروز مستحکمتر کنيد و نگذاريد که سست شود و اين را حفظ کنيد و بدانيد که امتحان الهي در همه آنات است و امتحانهاي سخت هم هميشه ممکن است پيش آيد. امتحان دورۀ جنگ البته گذشت؛ اما معلوم نيست که امتحانهاي گوناگوني پيش روي ما نباشد. ماها بايد هميشه خودمان را آماده نگهداريم. آماده و مجهز، باايمان و باانگيزه و بااعتقاد به مسئوليت سنگيني که بر دوش يکايک ماست و با اتکاء و اميد به خداي متعال. خدا را شکر ميکنيم که امروز در کشور ما تعداد مردان و زنان خدمتگزاري که در بخشهاي مختلف از تخصصهاي عالي بحمدالله برخوردارند و مؤمن به دين، مؤمن به انقلاب، مؤمن به راه صحيحي که امام پيش پاي همۀ ما گذاشت، هستند. بحمدالله تعداد زيادي است. همه جا را پر کردهاند. خدا را شکر ميکنيم. يک روزي بود که افراد معتقد گم بودند. کم بودند در بين افرادي که در بخشهاي مختلف تخصصي داشتند و کاري داشتند. امروز بحمدالله اين جور نيست. امروز مردم مؤمن و متعهد و متدين و انقلابي در نقشهاي مختلف همه جا حضور دارند و اين از چيزهائي است که بايد شکر پروردگار را به جا آوريم. سعي کنيد جوانهايتان را، شاگردانتان را، کساني که نيمۀ راه هستند، کساني که معاشر هستند، همه را در اين راه الهي کـه صراط مستقيـم است، راه نـور، راه هـدايت، انشاءالله راهنمائي کنيد. اميدوارم که انشاءالله خداوند متعال تفضل خود را لحظهاي از شماها باز نگيرد.
والسلام عليکم و رحمهالله و برکاته
پنجشنبه 79/9/10- حسينيۀ امامخميني(ره)